از زندگی چی میخوام؟ یک دختر معمولی در یک دنیای معمولی!

من به عنوان یک دختر از زندگی چی میخوام؟

من یه دختر معمولیم.
یه دختر ساده که دنیای خودش رو داره.
دنیایی که پر از آرزوهای کوچیک و بزرگه. پر از امید، پر از ترس.

گاهی دلم می‌خواد بپرسم، بدون این که بهم اخم کنن یا بگن «تو نمی‌فهمی».
گاهی دلم می‌خواد یه تصمیم بگیرم بدون این که هزار نفر بگن “درستش این بود” یا “اشتباه کردی“.
از زندگی چی می‌خوام؟
راستش، خیلی چیزا نمی‌خوام. دنبال چیزای عجیب و غریب نیستم.

دوست دارم کسی رو داشته باشم که وقتی از یه چیزی خوشحال میشم، باهام ذوق کنه، و وقتی غصه دارم، بگه «باشه، حرف بزن، من گوش میدم»
دلم می‌خواد وقتی میگم خستم، نگن «مگه چیکار کردی که خسته شدی؟»
دلم می‌خواد بدونم حتی تو روزای بد، باز هم ارزش دارم.

دوست دارم خودم باشم، حتی اگه گاهی بی‌نقص نباشم.
دوست دارم کسی نگه که چون دخترم، باید اینطوری باشم یا اونطوری نباشم.
دوست دارم بتونم لباسی که دوست دارم بپوشم، رشته‌ای که میخوام بخونم، شغلی که دوست دارم انتخاب کنم، بدون این که مدام بشنوم «این کار دختر نیست».

گاهی وقتا خسته میشم از این همه حرف و حدیث.
از اینکه میگن دختر باید ساکت باشه.
از اینکه انتظار دارن همیشه لبخند بزنم، همیشه شاد باشم، همیشه بی‌عیب به نظر برسم.

ویژگی های دختر معمولی

نه، من یه دختر واقعی‌ام.
یکی که بعضی روزها حوصله‌ی هیچ چیز رو نداره.
یکی که ممکنه اشتباه کنه، زمین بخوره، دوباره بلند شه.

از زندگی چی می‌خوام؟
آزادی.
آزادیِ انتخاب.
آزادیِ رویا داشتن.
آزادی اینکه خودم باشم، حتی اگر خودم بودن سخت باشه.

دلم نمی‌خواد ترس از قضاوت، قفل بشه به دست و پام.
دلم نمی‌خواد برای هر خنده، هر گریه، هر انتخابی توضیح پس بدم.

من می‌خوام توی خانواده‌م، توی دوستام، توی جامعه‌م، احساس کنم مهمم.
که حرفام شنیده میشه.
که احساساتم بی‌ارزش شمرده نمیشه.

دوست دارم بدونم اگه یه روز موفق شدم، بقیه بدونن پشت اون موفقیت، شب‌های بیداری بوده، اشک بوده، امید بوده.
و اگه یه روز شکست خوردم، بدونن که شکست پایان دنیا نیست.
فقط یه پله‌ست برای بالاتر رفتن.

من نمی‌خوام قهرمان داستانای دیگران باشم.
من فقط می‌خوام قهرمان زندگی خودم باشم.
با همه‌ی ترس‌ها، آرزوها، اشتباهات و لبخندام.

دختر بودن آسون نیست.
تو جامعه‌ای که گاهی با نگاه‌ها و حرف‌ها، هزار بار می‌شکنت.
تو خانواده‌ای که گاهی حتی بدون اینکه بدونن، مقایسه‌ت می‌کنن، تحقیرت می‌کنن، نادیده‌ت می‌گیرن.

ولی با همه‌ی اینا، من هنوز رویا دارم.
رویا دارم که روزی برسه که دختر بودن یعنی قوی بودن، نه محدود بودن.
یعنی داشتن حق انتخاب، نه تنها وظیفه انجام دادن انتخاب دیگران.

من یه دختر معمولی‌ام، تو یه دنیای معمولی.
ولی آرزوهام، قشنگن.
حرفام، واقعی‌ان.
احساساتم، ارزش دارن.

دختر معمولی

و دلم می‌خواد یه روز، بدون ترس، بدون اضطراب، بدون قضاوت، تو همین دنیای معمولی، زندگی کنم.
همین. نه کمتر، نه بیشتر