بزرگ شدن کودکان در ازدواجهای بیعشق
تا حالا به چهرهی بچههایی که تو خونههای سرد و بیمحبت بزرگ میشن، دقت کردی؟ بچههایی که نه محبت شدید میبینن، نه بغل گرم. همه چی انگار سر جاشه، ولی یه چیزی نیست، یه چیزی کمه. اون چیزیه که بهش میگن عشق بین پدر و مادر. بزرگ شدن کودکان در ازدواجهای بیعشق خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکنی، آسیبزاست. نه فقط از نظر روانی، بلکه روی تمام ابعاد زندگی بچه تاثیر میذاره. از اعتماد به نفسش بگیر تا رابطههایی که در آینده قراره تجربه کنه.
بزرگ شدن کودکان بدون عشق بین والدین در خانه
همهی ما فکر میکنیم تا وقتی تو خونه دعوا نداشته باشیم و همه چی رو ظاهراً آروم نگه داریم، بچههامون حالشون خوبه. ولی اینطوری نیست. سکوت سرد بین پدر و مادر، بیتوجهیها، نگاههای بیروح و نبودن هیچ نشونهای از محبت، موجب دلشکستگی و ناراحتی عمیق در بچه میشه که شاید هیچوقت درست نشه. بزرگ شدن کودکان در ازدواجهای بیعشق یعنی بزرگ شدن کنار آدمایی که فقط با هم زندگی میکنن، نه برای هم، دریغ از عشق و محبت. اینجاست که ذهن کودک دچار یه جور سردرگمی میشه.
بچهها همه چیزو میفهمن، حتی وقتی چیزی نمیگن
یه اشتباه خیلی رایج اینه که میگیم «بچه کوچیکه، نمیفهمه». ولی باید بدونی بچهها با قلبشون میفهمن، با نگاهاشون میگیرن که چی داره میگذره. با بزرگ شدن کودک در خانواده پرتنش و پدر و مادرهایی که کنار هم هستن ولی هیچ رابطهای بینشون نیست، کودک احساس ناامنی میکنه. تاثیر تنشهای خانوادگی بر روان کودکان فقط به دعوا و صدای بلند خلاصه نمیشه. حتی اگه پدر و مادر فقط نقش بازی کنن و از درون هیچ حسی به هم نداشته باشن، بچه اون بیروحی رو با تمام وجود حس میکنه.
عواقب و تاثیر تنشهای خانوادگی بر روان کودکان
- اعتماد به نفس پایین: بچهای که عشق و محبت واقعی بین پدر و مادر رو نبینه، یاد نمیگیره که دوستداشتنیه. اون فکر میکنه چیزی هست که باعث این سردی شده. این حس ناخودآگاه باعث افت اعتماد به نفسش میشه.
- ترس از رابطه: وقتی کودکی میبینه که رابطه بین پدر و مادرش بیحس و بیعلاقس، ناخودآگاه از ورود به رابطهی عاطفی در بزرگسالی میترسه. چون فکر میکنه همهی رابطهها همینقدر سرده.
- رفتارهای دفاعی و تهاجمی: بعضی بچهها در جواب این کمبود عشق، به سمت خشم، قهر یا لجبازی میرن. چون نمیتونن این حس رو بیان کنن، با رفتاراشون میخوان بگن که یه چیزی سر جاش نیست.
- ناتوانی در ابراز احساسات: وقتی بچه تو خونهای بزرگ بشه که هیچکس از عشق حرف نمیزنه یا بغل و نوازش خبری نیست، خودش هم یاد نمیگیره چطور احساساتش رو نشون بده. یه جور آدم ساکت، درونگرا و ترسو میشه.
حالا چیکار کنیم؟ مگه میشه همه رو درست کرد؟
بیایید واقعبین باشیم، همیشه امکان جدا شدن نیست. بعضی خانوادهها به دلایل مختلف نمیتونن یا نمیخوان از هم جدا بشن. ولی این وسط یه چیز مهمه، آسیب ندیدن بچهها. در ادامه چند تا راهکار کاربردی برای کم کردن آسیبهای بزرگ شدن کودکان در ازدواجهای بیعشق داریم.
راهکارهایی برای درست بزرگ شدن کودکان در ازدواجهای بیعشق
- حداقل یه محیط امن براش بساز: اگه نمیتونی عشق نشون بدی، لااقل نذار سردی بینتون، موجب سردی و گوشهگیر شدن بچه بشه. یه فضای آروم بساز که بچه بدونه این خونه، مکان امنشه.
- محبت فردی داشته باش: ممکنه بین زن و شوهر عشقی نباشه، ولی این به معنی بیمحبتی به بچه نیست. باهاش وقت بگذرون، بغلش کن، بگو که دوسش داری، گوش بده بهش. بذار بدونه حداقل یکی تو زندگیش هست که براش مهمه.
- ازش پنهانکاری نکن، اما نگرانش هم نکن: بچهها نیاز دارن بدونن چی تو خونه میگذره، ولی در حدی که ذهنشون بتونه تحمل کنه. ازش قهرمان نساز و نذار نقش پشتیبان تو رو بگیره، بذار بچه بمونه.
- الگوسازی مثبت کن: بچهها از رفتار ما یاد میگیرن. حتی اگه عشقی بین زن و شوهر نیست، احترام رو حفظ کن. همکاری نشون بده، مهربونی کن، دستکم جلوی بچهها با هم با محبت حرف بزنید. همین رفتارهای کوچیک، الگوسازی قویای برای بچه هست.
کلامآخر
بزرگ شدن کودکان در ازدواجهای بیعشق یعنی رشد تو فضای خاکستری، جایی که نه سیاهه، نه سفید. جایی که بچه نمیفهمه چی خوبه، چی بده. این بچهها تو آینده یا به آدمهایی بیاحساس تبدیل میشن، یا عاشقهایی وابسته و سردرگم. پس چه بمونی تو این ازدواج، چه جدا شی، مهمترین نکته اینه که بدونی بچهات داره نگاه میکنه، یاد میگیره و بزرگ میشه. این مسئولیت ماست که اجازه ندیم نسل بعدی هم دچار همین سردرگمی عاطفی بشه.
ارسال پاسخ
نمایش دیدگاه ها